آدم زمینی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, :: 16:46 ::  نويسنده : آدم زمینی

 

 
 

هیچ توجه کردید قدرت تفکیک رنگ و تشخیص نور چشم ما چقدر از دوربین های عکاسی بیشتره ؟ همینطور هم قدرت زوم و فوکوسش ؟ تازه وسعت دیدمون هم از هر لنز وایدی بیشتره . « فتبارک الله احسن الخالقین» کاش شما هم میتونستید این منظره رو به همون زیبائی که من دیدم ببینید .

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, :: 9:30 ::  نويسنده : آدم زمینی

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, :: 9:14 ::  نويسنده : آدم زمینی

نترسید ! جائی آتش نگرفته . این نوز خورشید است که ابرها را به آتش کشیده

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:, :: 21:33 ::  نويسنده : آدم زمینی

بابا جون

یادت میاد وقتی خیلی بچه بودم منو رو قلندوشت سوار می کردی و دور حیاط می دویدی و من از خنده غش و ریسه می رفتم  و فکر می کردم دنیا رو از بلند ترین جاها دارم می بینم ؟

یادت میاد برام چه قصه های خنده داری از خودت میساختی و می گفتی ؟

یادت میاد هر روز بعد از ظهر دستمو می گرفتی و به خیابون می بردی و حتماً هم سری به قنادی می زدیم و برام شیرینی یا بستنی می خریدی ؟ 

یادت میاد هر وقت خسته می شدم بغلم می کردی ؟

یادته منو وارونه بلند می کردی تا روی سقف راه برم ؟ آخ که جه کیفی داشت 

یادت میاد وقتی 10 -12 سالم بود هر روز جمعه پیاده و قدم زنون منو به باغهای اطراف شهر می بردی؟

یادته وقتی اون شهرک جدید رو داشتن می ساختن هر جمعه انگار که مهندس ناظرش هستیم می رفتیم و پیشرفت کارشون رو ارزیابی می کردیم ؟

یادته کمکم می کردی که از دیوار راست بالابرم ؟

یادته هر شب ما رو شام بیرون می بردی ؟

یادت میاد دیگه هفته ای یه بار رو حتماً ما رو سینما می بردی؟

یادته ما رو به چه مسافرت های خاطره انگیزی بردی؟

یادته وقتی با تو بیرون می رفتیم چقدر به با بای خوش تیپ و قوی خودمون می نازیدیم ؟

یادت میاد پشت پیکان رو یه نفری بلند می کردی ؟

یادت میاد هزار تا خاطره خوب دیگه رو از اون موقع تا همین حالا؟

بابا جونم 

من همشونو یادم میاد

حالا با اینکه قد بلندت کمی خمیده

با اینکه حتی راه رفتن هم برات کمی سخت شده

با اینکه بعضی وقتا دیگه حوصله نداری

ولی هنوز هم همون بابای خوب خودمی

باباجون روزت مبارک 

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:, :: 19:13 ::  نويسنده : آدم زمینی

این شعر زیبای مولانا رو من خیلی دوست دارم و می خوام به مناسبت میلاد مسعود مولا علی (ع) به پدر عزیزم و دوستان گلم تقدیمش کنم  

 

تا   صورت   پیوند   جهان  بود   علی   بود               تا نقش زمین بود و زمان  بود  علی  بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود                     سلطان سخا و کرم  و  جود  علی   بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم ایوب                   هم یونس و هم یوسف و هم هود علی بود

هم موسی وهم عیسی وهم خضر و هم الیاس               هم  صالح  پیغمبر  و   داوود   علی   بود

عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت                    آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

مسجود ملائک  که  شد  آدم  ز  علی  شد                   آدم  چو یکی  قبله  و  مسجود  علی  بود

از   لحمک   لحمی   بشنو   تا   که   بیایی                 کان  یار  که  او  نفس  نبی  بود علی بود

آن  شاه  سرافراز  که   اندر  شب  معراج                 با   احمد   مختار   یکی   بود   علی   بود

محمود    نبودند    کسانی     که     ندیدند                  کاندر   ره   دین  احمد  محمود  علی  بود

این کفر  نباشد  سخن  کفر نه  این  است                    تا هست علی  باشد  و  تا  بود  علی  بود 

 آن  قلعه   گشايي  كه   در   حلقه   خيبر                     بركند به يك حمله  و  بگشود ،  علي بود

آن   گرد   سرافراز   كه   اندر   ره   اسلام                تا   كار   نشد  راست  نياسود  ، علي  بود

آن   شير   دلاور   كه   براي   طمع  نفس                  بر  خوان  جهان  پنجه  نيالود  ،  علي  بود

 سر  دو  جهان  جمله  ز  پنهان  و  ز  پيدا                 شمس الحق  تبريز  كه  بنمود ، علي بود

 

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:, :: 18:16 ::  نويسنده : آدم زمینی

دوست گلم دختر بهار

پرسیدی دوست داشتم آدم فضائی باشم یا آدم زمینی

راستش اولش دلم میخواست تو این دنیای مجازی یک آدم فضائی باشم و تو این دنیای مجازی فقط یک فکر باشم بدون هیچکدوم از خصوصیات ظاهری آدما تا فقط با فکرم ، نوشته هام و احساساتی که بروز میدم شناخته بشم . یه آدم فضائی که نه مرده ، نه زن . نه پیره ، نه جوون . اندازه تحصیلاتش هم اصلاً با معیارهای زمینی قابل محاسبه نیست . طبقه اجتماعیش هم فقط تو دنیای خودش معنی داره  . شغلش اموعدلغتدخئواع هست که اصلاً کسی نمی دونه یعنی چی . بنابرین بدون هیچ پیش زمینه و پیش داوری فقط به حرفاش توجه میشه . از روی حرفهاش قضاوت میشه  و هرکسی می تونه اونو هر طور که خودش دلش بخواد تصور کنه . 

ولی بعد با خودم فکر کردم آخه یک آدم فضائی چه میدونه آدم های زمینی چه دغدغه هائی دارند ، چطوری فکر می کنن ، چه احساسی دارند ، جه چیزهائی براشون مهمه ، از چی خوششون میاد و از چی بدشون . خلاصه یه آدم فضائی همونقدر که خارج از درکه همونطور هم غریبه و غیر قابل اعتماده . شما میتونید بگید آخه تو از کجا میتونی بفهمی تو دل ما چی می گذره تو که از جنس ما نیستی تا ما رو درک کنی . خب راستم میگید . بنابرین ترجیح دادم یه آدم زمینی باشم . یه آدم با قلب و مغز زمینی که خیلی زمینی فکر و احساس می کنه . خیلی آشنا .درست مثل خودتون.

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : آدم زمینی

پشت فرمان نشسته بود و پایش را بر پدال گاز می فشرد . اتوبان روبرویش تا افق ادامه داشت و هر از چند گاهی اتو مبیلی را پشت سر می گذاشت یا اتومبیلی از او جلو می زد . همه با سرعت پیش می رفتند . سرعت او هم حدود 120 کیلومتر بر ساعت بود .

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

ادامه مطلب ...
سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : آدم زمینی

تقدیم به دوست عزیزم برومند با وبلاگ روزهای زندگی

آورده اند که ذوالقرنین در سفری با راهنمائی خضر (ع) به منطقه بسیار تاریکی رسید که چشم ، چشم را نمی دید و از آن بنام ظلمات یاد شده است . این وادی زمینی سنگلاخ داشت و ذوالقرنین و همراهانش بدون اینکه چیزی ببینند بدنبال خضر (ع) روان بودند و مراقب که گم نشوند وقتی به وادی ظلمات وارد شدند خضر (ع) به همراهان خود فرمود هرکه از این سنگها بردارد پشیمان خواهد شد و هرکه بر ندارد نیز پشیمان خواهد شد .

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

ادامه مطلب ...
دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, :: 17:7 ::  نويسنده : آدم زمینی

در ادبیات ما از زبان عاشق برای معشوق بسیار اشعار نغز سروده شده و گفتگوی عاشق و معشوق نیز زیاد دیده می شود اما مناظره دو رقیب را من کمتر دیده ام .این شعر حکیم نظامی مناظره خسرو با فرهاد را بزیبائی تمام بیان کرده است . به لحن تمسخر آمیز و از موضع بالای خسرو و صفای لحن فرهاد توجه کنید :

نخستین بار گفتش از کجائی                          بگفت از دار ملک آشنائی

بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند                   بگفت انده خرند و جان فروشند

بگفتا جان فروشی در ادب نیست                     بگفت از عشقبازان این عجب نیست

بقیه شعر در ادامه مطلب 

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, :: 12:3 ::  نويسنده : آدم زمینی

این مطلب رو دوست عزیزم بشار با وبلاگ « عاشیقیزم » نوشته . خیلی بدلم نشست . خواستم به همه دوستان گلم تقدیمش کنم تامثل من ازش بهره ببرن . پیشنها می کنم حتماً به وبلاگ ایشون سر بزنید که دریائیست پر درو گهر .لینکشون توی لینک باکس من هست

یک توپ بسکتبال تو دست من چقدر ارزش داره و یک توپ بسکتبال تو دست های یک بسکتبالیست حرفه ای چقدر می ارزه ...

بستگی داره توپ تو دست کی باشه !!!

یک توپ بیس بال تو دست من شاید بی ارزش باشه و یک توپ بیس بال تو دست یک بازیکن بیس بال چندین دلار بیارزه ...

بستگی داره توپ تو دست کی باشه !!!

یک راکت تنیس تو دست من بدون استفاده است و یک راکت تنیس تو دست های آندره آقاسی میلیون ها دلار می ارزه ...

بستگی داره راکت تو دست کی باشه !!!

یک عصا تو دست من می تونه یه سگ هار رو دور کنه و یک عصا تو دست حضرت موسی (ع) دریای بزرگی رو می شکافه ...

بستگی داره عصا تو دست کی باشه !!!

یک تیر کمون تو دست من یک اسباب بازی بچگانه است و یک تیر کمون تو دست های حضرت داود (ع) یک اسلحه ی قدرتمند بود ...


بستگی داره تیر کمون تو دست کی باشه !!!

دو تا ماهی و چند تیکه نون تو دست من دو تا ساندویچ میتونه بشه و دو تا ماهی و چند تیکه نون تو دست های حضرت عیسی (ع) هزاران نفر رو سیر میکرد ...



بستگی داره تو دست کی باشه !!!

همون طور که می بینیم ... بستگی داره ... تو دست کی باشه !!!

پس بیایید دلواپسی ها ٬ نگرانی ها ٬ ترس ها ٬ امید ها و رویا ها ٬ خانواده و نزدیکان مان را به دستان خداوند بسپاریم چون بستگی داره تو دست کی باشه ...

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, :: 1:50 ::  نويسنده : آدم زمینی

زن جوان توی مطب دکتر نشسته بود و منتظر بود تا نوبتش بشه . از دست خودش خیلی عصبانی بود ، از دست شوهرش هم . آخه حالا چه وقت بچه دار شدن بود ، هنوز هزارتا کار نکرده داشت و هزار برنامه اجرا نشده . هنوز مدت زیادی از ازدواجشون نمیگذشت و او اصلا ً آمادگی مادر شدن نداشت . هنوز ترم دوم دانشگاه رو تموم نکرده بود و حالا درست وقت امتحانات این وضعیت پیش اومده بود . حال درست و حسابی نداشت . همش حالت تهوع ، همش سرگیجه و مدام دلش میخواست بخوابه . سر جلسه امتحان حالش بهم خورده بود و امتحان یه درس 4 واحدی رو که توش خیلی قوی بود خراب کرده بود . جرات نداشت حتی فکر سقط جنین رو به مخیله اش راه بده اما بارها دلش خواسته بود که این بچه بدنیا نیاد . حال تو مطب نشسته بود و انتظار براش کشنده بنظر می رسید . منشی دکتر اسمشو صدا کرد . اونقدر غرق افکار خودش بود که متوجه نشد . منشی دوباره صداش زد و گفت خانم ... حواستون کجاست ، بفرمائید تو . از جاش بلند شد و بطرف اتاق دکتر راه افتاد وجودش رو احساس های ضد و نقیض پر کرده بود . سرش گیج می رفت و بشدت احساس ضعف می کرد . تازه دو ماه از شروع حاملگی می گذشت و این اولین جلسه معاینه بود . دلش شور می زد . خانم دکتر با لبخند مهربانش به استقبالش اومد . اول کمی براش توضیح داد که حاملگی بیماری نیست بلکه یه حالت کاملاً طبیعیه و یه تجربه بی نظیر که می تونه خیلی دوست داشتنی باشه . بعد کمکش کرد که روی تخت دراز بکشه . دلشوره به اوج خودش رسیده بود . خانم دکتر گوشی دستگاه سونی کت رو روی شکمش گذاشت و صدای قلب بچه توی فضا پخش شد . بیکباره احساس کرد تمام وجودش گرم شد ، یه گرمای لذت بخش ، یه عشق واقعی تو قلبش جوونه زد . انگار بچه ش با صدای قلبش داشت اونو صدا میزد . وجودش پر از مهر شد و  توی دلش شروع کرد به قربون صدقه بچه ش رفتن . حال دیگه همه اون احساسهای ضد و نقیض جای خودشون رو به یک عشق عمیق دادن . حالا دیگه تکلیفش با خودش روشن روشن بود . حالا دیگه بچه ش رو می خواست ، با تمام وجودش . و حاضر بود بخاطر اون از هر چیزی بگذره . دیگه هیچ چیز دیگه ای براش اهمیت نداشت . چون کاملاً تو باورش نشسته بود گه یک زندگی تو وجودش جوانه زده  و اونوقت بود که کاملاً درک کرد مهر مادری یعنی چه .

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, :: 18:58 ::  نويسنده : آدم زمینی

نمازم تموم شد در حالی که تمام مدت باخودم کلنجار رفته بودم که نگذارم حواسم پرت بشه .ولی برعکس انگار تمام فکرو خیالها وسط نماز به سراغ آدم میان . وقتی نماز تموم شد انگار که از جنگ برگشته باشم خسته بودم . از دست خودم عصبانی بودم، از اینکه نمیتونستم اونطور که دلم می خواد سر نمازم تمرکز داشته باشم ، بارها خونده و شنیده بودم که نماز معراج مومنه اما همچین خاصیتی رو تو نماز خودم نمی دیدم . با خودم فکر کردم آخه چرا اینطوریه . بعد یه چیزی به ذهنم رسید . اون جمله کوتاه سه تا جزء داشت نماز و معراج و مومن . برای اینکه معراجی در کار باشه باید اون دو جزء دیگه درست باشن پس اگه نمازم برام معراج نیست یا نمازم اشکال و ایرادی داره یا ایمانم یا هردو . خیلی دلم گرفت و در خودم احساس بی لیاقتی کردم . این احساس بد چند روزی باهام بود تا اینکه پیش عزیزی در این مورد درد دل کردم . جوابی بهم داد که آرومم کرد . گفت : هر نمازی معراج هست اما معراج هر کسی به اندازه همتشه معراج یکی تا دم بقالی محله و معراج یکی دیگه بر زبر هفت فلک . همتت رو زیاد کن تا اخلاص بدست بیاری چون اخلاص هم نمازت رو نمازتر می کنه و هم ایمانت رو زلال تر پس معراجت تا بالا تر می شه . 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
جمعه 20 خرداد 1390برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : آدم زمینی

قبلاً ما فقط  تو یک دنیا زندگی می کردیم ، دنیای حقیقی . تو این دنیا همه ما رو در رو با هم ارتباط پیدا می کنیم و به همین خاطر مجبوریم خیلی قواعد رو رعایت کنیم . بعضی از این قواعد خیلی خوبن و لازمه زندگی اجتماعی اما بعضیاشون هم واقعا دست و پاگیر و مزاحمن و وقتی خوب دقت می کنی می بینی هیچ منطق درستی هم پشتشون نیست  یا مربوط به نوع زندگی گذشته هستند و در زمان ما با تغییراتی که در همه چیز از جمله تعریف روابط بین آدمها بوجود اومده همخوانی ندارند . تو این دنیای حقیقی خیلی از ما با شخصیت مجازی زندگی می کنیم یعنی از خودمون اون شخصیتی رو به نمایش میگذاریم که مردم انتظار دارن .

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

ادامه مطلب ...
چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:, :: 17:55 ::  نويسنده : آدم زمینی

وقتی که یک دانۀ گیاه در شکاف کوچکی روی یک صخره قرار می گیرد  فقط یه کم آب میخواد و یکذره آفتاب اونوقت نوبت به نیروی حیات می رسه تا اون دانه جوانه بزنه رشد کنه ، ریشه بدوونه و  توی دل صخره نفوذ کنه . بعد رشد می کنه و همچنان ریشه هاشو توی شکاف صخره پخش می کنه ، رشد می کنه و رشد می کنه و اون ریشه های ظریف با چنان قدرتی به صخره سخت و سنگی فشار میارن که شکاف عمیق تر و عمیق تر میشه و در نهایت یک گیاه با همه ظرافت و لطافتش صخره سنگی رو میشکنه و از هم میپاشه . این قدرت حیاته . سختی های زندگی همون صخره سنگی هستند و ما اون گیاه بظاهر ظریف و ضعیف . اگه استقامت داشته باشیم خوردش می کنیم  

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:, :: 1:31 ::  نويسنده : آدم زمینی

داشتم تو گوگل سرج می کردم که برخوردم به مطلبی که نویسنده اون « آدم زمینی » بود کنجکاو شدم و پی گیری کردم دیدم یه وبلاگ دیگه هم هست البته نه با نام آدم زمینی ولی نویسنده خودش رو با این نام معرفی گرده . برام خیلی جالب بود که یه نفر دیگه هم با من در انتخاب اسم هم سلیقه بوده . اسم وبلاگش مطر بود و در بلاگفا ایجاد شده بود . البته سبک و سیاق حرفاش خیلی با من فرق میکرد.

راستی منم یه وبلاگ دیگه بنام داستانهای آدم زمینی تو بلاگفا دارم که داستانهام رو توش آرشیو کردم

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 117
تعداد نظرات : 349
تعداد آنلاین : 1