قصه کدو قل قله زن ( آپدیت شده )طنز
 
آدم زمینی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 15:42 ::  نويسنده : آدم زمینی


آقاگرگه بهش گفت : آهای پیرزن کجا می ری  وایسا می خوام بخورمت

  پیرزن که داشت هن و هن از کوه بالا می رفت گفت :

  من که همش چربیم . کلسترول خالصم . منو بخوری سکته می کنی .بزار من برم باشگاه ، وزنه بزنم ، ترد میل برم ، بادی شیپر بزنم لاغر بشم قلمی بشم اونوقت میام تو منو بخور .

  گرگه موافقت کرد و پیرزن هن و هن کنان به راهش ادامه داد .

  رفت و رفت و رفت تا رسید به یه پلنگ

  پلنگه گفت : آهای پیرزن کجا می ری وایسا می خوام تو رو بخورم

  پیرزنه هم همون جوابی رو که به گرگه داده بود بهش داد و سر پلنگه رو هم شیره مالید و به راهش ادامه داد تا رسید به باشگاه

  توی باشگاه وزنه زد ، دراز و نشست رفت ، بادی شیپرزد ، ترد میل رفت ، تمرین ورزشهای رزمی و دفاع شخصی کرد ، خلاصه کلی ورزش و نرمش کرد ، رژیم کم کالری گرفت ، گوشت بدون چربی و سبزیجات خورد تا بالاخره لاغر و قلمی شد

  بعد یک کدوی بزرگ از سوپر مارکت کنار باشگاه خرید تا به رژیم سبزیجاتش ادامه بده و چست و چابک بطرف خونش راه افتاد

  چون کدو خیلی بزرگ بود اونو جلوش قل می داد تا به خونه برسوندش

  سر راهش رسید به پلنگه

  آقا پلنگه از بس پیرزنه لاغر شده بود اصلاٌ اونو ندید برای همین جلوی کدو رو گرفت و گفت : ای کدو قلقله زن ، تو ندیدی یه پیرزن ؟

پیرزنه از پشت کدو گفت : واه واه واه آقا پلنگه . این چه هیکلیه بهم زدی ؟ با این شیکم ورقلمبیده  تو پلنگی یا خرس  ؟ از قیافه ات پیداست فشار خون هم داری . همین روزاست که سکته کنی . بیا برو باشگاه  ورزش بکن ، نرمش بکن ، رژیم بگیر تا مثل من رو فرم بیای  اینم کارتشه با ارائه اون بهت تخفیف هم میدن

  پلنگه یه نگاهی به خودش کرد و یه نگاهی به پیرزن . از هیکل خودش خجالت کشید . برای همین از خوردن پیرزن صرفنظر کرد و بطرف باشگاه راه افتاد .

  پیرزن سرحال و با نشاط به راهش ادامه داد تا رسید به گرگه

  گرگه هم جلوی کدو رو گرفت و گفت : ای کدو قلقله زن ، تو ندیدی یه پیرزن

  پیرزن همون جوابی رو که به پلنگه داده بود به گرگه هم گفت

  اما  گرگه این حرفا حالیش نبود به پیرزن گفت : تازه شدی غذای رژیمی  و اومد جلو که پیرزن رو بخوره

  اما پیرزن که دفاع شخصی یاد گرفته بود و برای خودش یه پا رزمی کار شده بود با یکی دو تا فن گرگه رو نا کار کرد و گرگه هم از ترسش رفت تو کدو و با سرعت تا پائین کوه قل خورد و  از دست پیرزن فرار کرد .

پیرزن هم رفت تا به خونش رسید و برای پیرزنای محل فیگور گرفت و هیکل رو فرمشو برخشون کشید و کلی پز داد و براشون از مزایای رژیم مخصوص باشگاه سر کوه و وسایل و لوازم بدنسازی آپ تو دیتش تعریف کرد تا همشون تصمیم گرفتن و راهی  باشگاه شدند . پیرزنه هم پورسانتشو از باشگاه گرفت و با خوشی به زندگیش ادامه داد .

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 577
بازدید کل : 64558
تعداد مطالب : 117
تعداد نظرات : 349
تعداد آنلاین : 1